نویسنده: محسن پاک آئین



 
کشور «میانمار» با جمعیتی معادل 48 میلیون نفر، غربی ترین کشور شرق آسیاست و به عنوان یک پل بین غرب و شرق این قاره، در منطقه ای حسّاس بین آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی قرار گرفته است. در میانمار بیش از یکصد قوم زندگی می کنند و جدا بودن اقوام مختلف از یکدیگر در این کشور، سبب به وجود آمدن هویّت های مختلف محلی و در نتیجه، ایجاد احساسات قومی و انگیزه های جدایی طلبی در بین اقوام گردیده است.
اکثر مردم این کشور از نژاد «برمه ای» می باشند که در جلگه های ساحلی و مناطق مرکزی میانمار ساکن هستند؛ لیکن اقوام و نژادهای مختلف دیگری نیز در این کشور زندگی می کنند، علاوه بر آنها مردمانی از نژادهای تبّتی، هندی و تایلندی نیز به آن سرزمین مهاجرت نموده و در آن کشور زندگی می نمایند.
میانمار از موقعیّت استراتژیک حائز اهمیتی در منطقه آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی برخوردار می باشد و می تواند نقش مهمی در منطقه آبراهه های شمالی « اقیانوس هند» ایفا نماید. وجود مرزهای کوهستانی میانمار با همسایگان، این کشور را از سایر نقاط همجوار جدا کرده و به صورت محصور درآورده است.
در اوایل قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، میانمار یکی از قدرتمندترین کشورهای جنوب شرقی آسیا بود. منابع و ثروت های طبیعی و موقعیت استراتژیک این کشور که بین متصرّفات استعماری بریتانیا و سرزمین پهناور چین قرار داشت، از مدت ها قبل توجه استعمارگران بریتانیا را به خود جلب کرده بود. بریتانیا در 1824م. تصمیم به اشغال میانمار گرفت و سرانجام پس از سه جنگ متوالی در 1885م. بریتانیا، میانمار را به تصرف درآورده و به صورت یکی از استان های مستعمره هندوستان، امور آن را به دست گرفت.
در میانمار طبق قانون اساسی، بودیسم دین رسمی کشور است. قریب به هفتاد درصد مردم برمه، بودایی، هفت درصد مسلمان، چهار درصد هند و دو درصد مسیحی هستند، دو درصد باقی مانده را نیز آیین های بودایی چینی، تائوئیسم، کنفوسیوسیم و نیاکان پرستی تشکیل می دهند. کثرت پیروان بودایی را در همه جای این کشور می توان به خوبی مشاهده نمود؛ زیرا تقریباً هر روستا و دهکده ای لااقل تأمین هزینه یک مدرسه مذهبی را به عهده دارد. پاگوداها، یعنی معابد بودایی در سراسر برمه علیا و سفلی به چشم می خورد. راهبان بودایی که «پونچی» نام دارند، همه جا در بین مردم دیده می شوند.
تاریخ گسترش اسلام در میانمار به قرن اول هجری قمری برمی گردد. بعد از ظهور اسلام و گرایش اعراب و ایرانیان به اسلام، دریانوردان عرب و ایرانی مسافرت های دریایی خود را به طریق قبل ادامه می دادند و در مسیر خود، اقدام به تبلیغ و دعوت مردم به اسلام می کردند.
در همین ارتباط، بازرگانان مسلمان را از مسیرهای زمینی که از منطقه غربی میانمار و« ایالت آراکان» این کشور می گذشت، به مناطق غربی « چین» سفر می کردند. بسیاری از این افراد در منطقه حاصل خیز و مستعدّ ساحلی آراکان، سکنا گزیده و اولین مناطق تجمع مسلمانان را ایجاد کردند. سیّاحان چینی در نوشته های خود از مناطق ایرانی نشین در مرزهای بین میانمار و چین در قرن سوم میلادی یاد کرده اند.
منطقه آراکان از طرف شمال غربی با «بنگلادش» و از شمال با «هندوستان» هم مرز می باشد. سلسله جبال مرتفع آراکان، این منطقه را از سرزمین اصلی میانمار جدا نموده و از شرق به غرب، دارای ساحلی به طول 360 مایل از «خلیج بنگال» است. آراکان همچنین توسط یک رشته تپه های سرسبز و پر آب از سرزمین اصلی میانمار جدا گردیده است. منطقه آراکان به طور کامل زیر نفوذ مسلمانان می باشد و اکثر مسلمانان میانمار در این منطقه زندگی می کنند. اکثر سلاطین میانمار از منطقه آراکان ظهور نمودند که آخرین آنها سلیم شاه بود. تا سال 1784م. منطقه آراکان دارای یک حکومت مستقل و یک ایالت پرقدرت و بزرگ میانمار بود و در کنار دیگر مناطق که اصالتاً دارای مردمی« بودایی» بود، قرار داشت.
جمعیت آراکان در حدود 6 میلیون نفر می باشد که تقریباً تمامی آنها مسلمان هستند و به زبان محلی« روهینگیا» که زبان اصلی آن منطقه است، تکلم می نمایند. ریشه اصلی این زبان، مخلوطی از زبان های «ترکی»، « بنگالی»، «فارسی» و «عربی» است. اجرای قوانین اسلامی در منطقه آراکان قبل از سال 1430م. وجود داشته و تا سال 1784م. ادامه داشت. بعد از اشغال و تسخیر منطقه آراکان به وسیله سلطان بوداپایا که یک فرد بودایی بود، اجرای قوانین اسلامی ملغی اعلام و قانون ملی جایگزین آن گردید، با جا به جایی قدرت در میانمار بعد از جنگ دوم جهانی، حزب و قوانین نظامی جایگزین قانون قبلی گردید.
بر اساس این سابقه، هنوز هم مسلمانان آراکان با دولت میانمار اختلاف داشته و معتقدند دولت میانمار حقوق مسلمانان را نادیده گرفته، به آداب و سنن آنها بی احترامی می نماید و حتی این امر مورد تصدیق مجامع بین المللی نیز قرار گرفته است.
در طول این سال ها، مردم مسلمان آراکان، چندین گروه آزادی بخش پارتیزانی و انجمن های غیرنظامی برای دفاع از حقوق خود تشکیل داده اند. مهم ترین این سازمان ها عبارتند از جبهه میهن پرستان روهینگ، سازمان آزادی بخش آراکان، سازمان رهایی بخش مسلمانان میانمار می باشند.
در ارتباط با سابقه مهاجرت مسلمانان به میانمار، رافائل ایزرائیلی می نویسد:
تاجران عرب در قرن اول هجری قمری در ناحیه آراکان واقع در غرب میانمار و در نقطه مرزی با بنگلادش اقامت گزیده و اسلام را در این سرزمین انتشار دادند. در سال 588ه.ق مطابق با 1192م. اسلام در این سرزمین گسترش یافت و در قرن نهم و دهم میلادی بازرگانان ایرانی و عرب در این مکان استقرار یافته و به نشر اسلام پرداختند. مسلمانان ساکن هند نیز در این سرزمین به گسترش اسلام اقدام نمودند و مسلمانان میانمار در سطح وسیعی با هند به تجارت پرداختند. در سال 1890م. عده ای از مسلمانان به صورت پناهنده از چین به میانمار آمدند. برخی مسلمان ها هم در شرایط عادی به عنوان بازرگان، چین را به قصد میانمار ترک گفتند و بنابراین حرکت مهاجران مسلمانان به سوی میانمار گسترش یافت.
از بین مسلمانان میانمار، آنان که منشأ هندی دارند، برخی از اعقاب مردمی هستند که در اواخر قرن هجدهم میلادی از شمال هند به میانمار آمدند تا به خدمت واحدهای ارتش بزرگ « آلومپرا» در میانمار علیا درآیند. با فتح هند در سال 1824م. به دست انگلیسی ها، مهاجرت وسیع مسلمانان هند به میانمار شدت یافت و بسیاری از آنان در « رانگون»، مرکز میانمار در تجارت و سایر فعالیت های اقتصادی شرکت داشتند. در رانگون و مناطق وسیع دیگر، سنّی های بنگالی و جوامعی از شیعیان در کنار یکدیگر زندگی می کنند و هرکدام مراسم ویژه خود را دارند.
مائونگ تان لویی از محققان بودایی میانمار نوشته است:
در سال 680م. محمد حنفیه، فرزند امام علی(ع) پس از عدم توفیق نسبت به خون خواهی امام حسین(ع) از بنی امیه، همراه با طرف داران و نیروهای خود به شرق کوچ کرد تا بالاخره در سواحل آراکان به میانمار رسید و در آنجا کایاپوری، ملکه قبیله منطقه را شکست داده او را به دین اسلام درآورد و آنگاه ملکه را به زنی گرفت و به ترویج اسلام در آن منطقه پرداخت. در حال حاضر دو مزار در آراکان وجود دارد که به حنفیه تونکی( مزار حنفیه) و کایاپوری تونکی معروف هستند. این دو مزار همراه به صورت زیارتگاه مسلمانان این منطقه درآمده است.
با گسترش ممالک اسلامی در هند و ترویج اسلام در «بنگال» و تبدیل آن منطقه به یک مملکت و سلطان نشین اسلامی، منطقه عربی میانمار(ایالت آراکان) تحت نفوذ مسلمانان بنگال و هند قرار گرفت، بسیاری از امرای مسلمان، مانند « عیسی تهو» و «امیر حمزه» بر آن دیار حکومت کرده اند.
در سال 1406م. «تارامینگ هلا» فرمانروای آراکان به دربار سلطان نصیرالدین غوری، پادشاه بنگال گریخت و مدت 22 سال در دربار او به سر برد و بالاخره به کمک نیروهای سلطان بنگال مجدداً به قدرت رسید. وی در مدت اقامت در بنگال مسلمان شده بود و عنوان سلیمان شاه را اختیار نموده و پس از به قدرت رسیدن دوباره در آراکان، دربار خود را با الهام از دربار بنگال و دهلی سازمان داده و تجارت مسلمانان و ترویج دین اسلام را در قلمرو خود آزاد کرد. وی زبان فارسی را زبان رسمی سرزمین آراکان قرار داد. این زبان تا سال 1936م. که انگلیس بر میانمار مسلط گردید، زبان رسمی این ایالت بود.
بعضی از منابع تاریخی حکایت از آن دارد که در سال 1531م. پادشاه وقت ایران یک هیئت سه نفره مذهبی را به آراکان اعزام داشت که به ساختن مساجد و تبلیغ اسلام همت گماشته و عده ای از علمای آراکان را جهت سفر به ایران دعوت کردند. زبان فارسی که زبان رایج اهالی غرب میانمار بود، در زبان میانماری نیز تأثیر گذاشت. هنوز هم لغات و اصطلاحات متعدد فارسی، به ویژه اصطلاحات دریانوردی مانند « بندر»، «شاه بندر» و « ناخدا» در زبان میانماری دیده می شود.
بعد از تسلط کامل انگلیس بر سراسر میانمار در 1886م. پای «هندی ها»، از جمله مسلمانان بنگالی جهت اداره کردن مزارع برنج و امور بازرگانی به میانمار باز شد و در سال 1921م. تقریباً بیش از نیم میلیون نفر مسلمان هندی در میانمار ساکن شده بودند. مهاجرت هندی ها، از جمله مسلمانان هندی به میانمار و متمکّن شدن آنها در اثر کار و کسب و بازرگانی و به دست گرفتن مشاغل عمده تجاری، باعث نارضایتی مردم میانمار شد، در سال های 1930 و 1938م. اغتشاشات گسترده ای علیه مهاجران هندی صورت گرفت. در جنگ جهانی دوم، در خلال خروج نیروهای انگلیسی از میانمار، ورود سربازان ژاپنی به آن کشور، افراد قوم بودایی « ماگ»، به محله های مسلمان نشین در آراکان حمله کردند و هزاران نفر از مسلمانان را غافل گیرانه به قتل رساندند. این اتفاق موجب درگیری مسلمانان با بودایی ها شد و منشأ اختلافات دامنه دار بین دو قوم بودایی « ماگ» و «روهین گیای مسلمان» ‌در استان آراکان گردید.
بعد از استقرار «ژاپنی ها» در آراکان، مسلمانان آن منطقه علیه «ژاپنی ها» وارد عمل شده و با انگلیس همکاری کردند. انگلیس نیز در قبال این همکاری با انتشار بیانیّه ای منطقه مزبور را یک منطقه خودمختار مسلمان نشین اعلام کرد؛ حتی مسلمانان آراکان از محمدعلی جناح، رهبر مسلمانان هند، خواسته بودند که آراکان را نیز به عنوان قسمتی از پاکستان بپذیرد. این پیشینه سبب شد که دولت مستقلّ میانمار، پس از آنکه در سال 1948م. به قدرت رسید، از خود مختاری مسلمانان نگران شده و محدودیّت های ویژه ای برای آنان اعمال نماید. این امر موجب سردی روابط پاکستان و میانمار گردیده و نیز بر سر مسئله مسلمانان به تیرگی گرایید. دولت میانمار از سال 1961م. آیین بودایی را مذهب رسمی کشور اعلام کرد.
دولت ژنرال « نوین» پس از سر کار آمدن در سال 1962م. رفتن مسلمانان به حج را ممنوع اعلام کرد. این ممنوعیّت تا سال 1980م. که به هفتاد نفر از مسلمانان اجازه داده شد، به «مکه» مشرف شوند، ادامه داشت. از این سال به بعد عده ای از مسلمانان نیز جهت شرکت در کنفرانس های مختلف اسلامی اعزام شدند.
به رغم این وضعیت، فشار بر مسلمانان متوقف نشد و این امر باعث گردید تا بیش از نیم میلیون مسلمان میانماری به کشورهای بنگلادش، هند، پاکستان، «مالزی»، «تایلند»، « سنگاپور»، « امارات متحده عربی»، عربستان و ممالک دیگر مهاجرت نمایند.
در سال 1978م. ادامه این سیاست ها باعث شد تا بیش از سیصد هزار نفر از مسلمانان منطقه آراکان به بنگلادش مهاجرت نمایند و چون این مسئله تبلیغات وسیعی را در سراسر جهان به دنبال داشت، دولت میانمار با دولت بنگلادش وارد مذاکره شد و با امضای موافقت نامه ای اسکان مجدد پناهندگان مسلمان میانماری و همچنین پیمان مرزی توسط دو کشور، مسئله پناهندگان فیصله پیدا کرده و بسیاری از آنها به آراکان مراجعت کردند.
در طول سال های گذشته، دولت میانمار کنترل شدیدی بر فعالیت های مساجد داشته است. در برخی مقاطع حتی آمار ازدواج و تمایل مردم جهت انجام قربانی گوسفند در مراسم عید قربان و نیز آمار افرادی که در مساجد به آموختن قرآن کریم مشغول می شوند، به دولت گزارش شده است.
جمعیت مسلمان میانمار بین شش الی هشت میلیون اعلام شده است. اکثریت مسلمانان میانمار سنّی و حنفی بوده؛ ولی حدود بیست هزار نفر شیعه نیز در این کشور زندگی می کنند. مسلمانان در میانمار فرقه های گوناگون دارند. گروه های شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی، چولیامسلم، بودامسلم، اصل حدیث، قادیانی، سوفیست، طریقیه، گرانیه، بنگالی مسلم، سورطی مسلم و وهّابیت از آن جمله هستند. در سال های اخیر به خصوص پس از پیدایش طالبان، وهّابیت نیز در میانمار فعالیت های خود را افزایش داده است. وهّابیون با توزیع کتب و انجام سخنرانی در شهرهای میانمار فعالیت دارند. آنان حافظان قرآن را تربیت کرده و به نقاط مختلف، جهت تبلیغ اعزام می نمایند. مسلمانان میانمار دارای سازمان ها و انجمن های مختلفی هستند که مهم ترین آنها عبارت از شورای امور مذهبی مسلمانان، جامعه علمای میانمار، سازمان مسلمانان میانمار، اتحادیه جوانان مسلمان، سازمان اخوّت مسلمانان و انجمن دانشجویان مسلمان می باشند.
مهم ترین و قدیمی ترین مساجد میانمار که در « رانگون» پایتخت این سرزمین بنا گردیده اند نیز «‌مسجد سوراتی»،‌« مسجد سنّی مغول»، « مسجد مانگ تولای» و «مسجد شیعیان» موسوم به «مغول مسجد» و «مدرسه امیرالمؤمنین(ع)» می باشند.
شیعیان در میانمار از نسل ایرانیان یا هندیان هستند. ایرانیان در گذشته از شهرهای «شیراز»، «کاشان»، « بهبهان» و «یزد» به میانمار مهاجرت نموده اند و بیشتر هندیان نیز که بعد از جنگ جهانی دوم به میانمار مهاجرت کرده اند، از شهر «نگر» هستند. شیعیان میانمار بیش از سی هزار نفر نیستند و البته نسبت به گذشته افزایش یافته اند.
شیعیان یک مسجد بزرگ با معماری ایرانی و یک مسجد کوچک معماری هندی دارند. در شصت سال اخیر، کسانی از ایران و هند برای تبلیغ در ماه های رمضان، محرم و صفر به این دو مسجد آمده اند و در آن به اقامه نماز جماعت و سخنرانی پرداخته اند و نیز نماز جمعه خوانده اند. شیعیان در کلّ سال، برنامه های دینی و مذهبی خاصّی دارند و در تولد و شهادت معصومان(ع) مراسم ویژه ای برگزار می کنند. در ماه رمضان برنامه قرآن خوانی و در ماه محرم و صفر مراسم عزاداری نیز باشکوه خاصّی برگزار می شود. گفتنی است که سایر مذاهب میانمار هم به شیعیان این کشور با نظری مثبت می نگرند.
شیعیان یک مسجد بزرگ و چند «امام باره»(حسینیه)، آستانه و مسجد کوچک دیگر در رانگون و سایر شهرها از جمله « ماندالی» دارند. شیعیان میانمار دارای انجمن های مختلفی نیز هستند، مهم ترین آنها انجمن های « مغولیّه»، « عبّاسیه»و «حیدریه » است. جوانان شیعه در سال 1909م. «سازمان اتحاد جوانان ایرانی»‌را تشکیل داده بودند، بعد از آنکه تعداد کثیری از شیعیان در میانمار به عضویت آن درآمدند، نام آن را به « اتحادیه ایرانیان» تغییر دادند، بعدها نام آن به «باشگاه ایرانیان» مبدّل گردید. از سال 1961م. فعالیت های باشگاه مزبور به حالت وقفه درآمد.
منبع: نشریه موعود، شماره 139 و 140.